نخلهای بی سر
در خیال خرمشهر که کنار کارون آرام نشسته بود ، هیچ صدای خمپاره ای نبود . نخلستان هایش صدای چرخ های تانک را تا آن روز نشنیده بود ، تا شهریور ماه ۵۹ که خرمشهر، خونین شهر شد .
نخل های بی سر …
” بجنگید ، ما داریم میآییم ” این قول مساعدت و کمک به کسانی بود که حتی بدون امکانات اولیه در مقابل دشمن ایستاده بودند . آنها نمیتوانستند ببینند که خرمشهر سقوط میکند . مظلومانه به مقابله برخواستند و طی ۴۵ روز مقاومت شجاعانه بسیاری از طرحهای دشمن را به شکست کشاندند . بچهها داشتند مسجد جامع خرمشهر ، سنگر عظیم امیدشان را از دست میدادند . روز عید قربان هم مسجد خرمشهر مورد هدف دشمن بود . چهارم آبان روز سقوط خرمشهر بود . در این روز صدامیان کنار مسجد جامع عکس یادگاری میگرفتند . خرمشهر این خطه آفرینش با خون افرادش شسته شد و به دست ناکسان افتاد .
خرمشهر سقوط کرد و تن ایران زخمی شد .
امام حسین علیه السلام اذن دخول دادند . عملیات بیتالمقدس شکل گرفت . کاروان حق به راه افتادند . جانهای شیفته و شجاع برای زیارت ضریح آزادی میرفتند . صدامیان از بوی لاشههای سربازانشان ترس را استشمام میکردند . خرمشهر پایگاه اصلی پیروزی بود . آنها نمیخواستند این کلید پیروزی را از دست بدهند . ابهت غرب و شرق توی خرمشهر مستقر بود . نمیخواستند حداقل آبروی سیاسیشان از بین برود . بیش از یک سال بود که تمام امکانات و واحدهای تحت امر را جمعآوری کردند و فواره آتش بر سر رزمندگان اسلام باریدن گرفت . یکی از فرماندهان به شهید صیاد شیرازی گفته بود : ” جناب سرهنگ ! نیروهای من دیگر با تفنگ هم نمیتوانند بجنگند . حتی فرصت نمیکنند لحظهای سلاحشان را تمیز کنند ، آن قدر که آتش دشمن سنگین است . ” و صیاد دستور داد : ” عملیات را ادامه دهید . میان برخی فرماندهان زمزمه میشد که ” عملیات متوقف شود ” شهید حسن باقری وقتی این مطلب را شنید ، یک دفعه قرمز شد و با عصبانیت داد زد : ” خجالت نمیکشید؟ بیست روزه که به مردم قول دادیم خرمشهر آزاد میشود . ما تا آزادی خرمشهر اینجاییم ” نیروهای عراق میخواستند به هر قمیتی که شده حلقه محاصره را بشکنند . به شدت آتش میبارید ، اما نور از نردبان آتش بالا رفت و شیطانپرستان را به زانو درآورد و به فرموده امام (ره) : ” دست قدرت حق از آستین فرزندان اسلام بیرون آمد و کشور بقیهاللهالاعظم (ارواحنا لمقدمه الفداه) را از چنگ گرگان آدمخوار که آلتهایی در دست ابرقدرتان خصوصاً آمریکای جهانخوارند ، بیرون آورد و ندای اللهاکبر را در خرمشهر عزیز طنینانداز کرد و پرچم لاالهالاالله را بر فراز آن شهر خرم که با دست پلید جنایتکاران غرب به خون کشیده شد و خونینشهر نام گرفت ، به اهتزاز درآوردند … آنان فوق تشکر امثال من هستند … مبارک باد و هزاران بار مبارک باد .
پس از تجاوز ارتش عراق به خاک ایران ، خرمشهر پس از ۴۵ روز مقاومت دلیرانه سپاه و نیروهای مردمی در۴آبان۱۳۵۹به اشغال درآمد و ۱۹ماه پس از اشغال در سوم خرداد ۱۳۶۱با عملیات بیتالمقدس آزاد شد .
وصف اوضاع خرمشهر در زمان تصرف از زبان مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) :
خرمشهر ، قدم اول و بسیار موثر از این هدفگیری بود . در قدم اول ، نیروهای عراقی پیشرفت هایی کردند و تا سیزده چهارده کیلومتری اهواز هم رسیدند ؛ اما وقتی خواستند به خرمشهر – که مرز نزدیکتر بود – حمله کنند ، دچار مانع شدند . علت هم این بود که نیروهای مردمی ، جوانهای مومن و مرد و زن انقلابی وارد میدان شدند ؛ یعنی در اینجا انقلاب شروع کرد خود را نشان دادن ؛ بنابراین دشمن نزدیک اهواز زمین گیر شد . آنجا نیروهای مسلح و ارتش و نیروهای مردمی پشت سر هم مثل کوه در مقابل دشمن ایستادند ؛ این اولین تودهنی ای بود که به آنها زده شد . اما غم ، دل ملت ایران را گرفته بود ؛ چون هزاران کیلومتر از خاک کشور زیر چکمه ی دشمن بود . بنده در ماههای اول جنگ ، در همان مناطق بودم ؛ هم وضع مردم و هم وضع نیروهای مسلح را می دیدم . نیروهای مسلح ، عازم و جازم بودند ؛ اما غم سنگینی بر دلشان نشسته بود .
در چنین شرایطی که غم ، دلها را فرا گرفته و رجزخوانیهای عراق همه ی دنیا را پر کرده بود ، نیروهای ما از کمترین امکانات مادی برخوردار نبودند . این که می گویم کمترین امکانات مادی ، یک حقیقت است . من فراموش نمی کنم ، یکی از سرداران و فداکاران آن روز – که امروز بحمدالله در همین جلسه حضور دارند – به اتفاق چند نفر از اهواز پیش ما آمدند و چند قبضه خمپاره انداز می خواستند تا بتوانند قدری در مناطق جلوتر ایستادگی و مبارزه کنند ؛ اما کسی نبود به اینها این چند قبضه خمپاره انداز را بدهد ! ما برای سیم خاردار و گلوله و آر.پی.چی مشکل داشتیم ؛ تانک و نفربر و امثال اینها که به جای خود . آنچه در اختیار ملت ایران بود ، عبارت بود از یک اراده ی قوی و نشاط همه جانبه که برخاسته از ایمان و آگاهی بود . این که امام فرمودند : ” خرمشهر را خدا آزاد کرد ” ، یعنی این ( ۱ خرداد ۱۳۸۱ )
نبرد بزرگ ، سرنوشتساز و غرورآفرین بیت المقدس که برای رها سازی خرمشهر از سلطه نیروهای مهاجم عراقی انجام شد ، از دهم اردیبهشت ماه تا ۳ خرداد ما ۱۳۶۱ به طول انجامید . این نبرد حماسی علاوه بر پایان بخشیدن به ۱۹ ماه اشغال بخشی از حساسترین مناطق خوزستان و آزادسازی خرمشهر ، ضربهای سهمگین و کمرشکن به توان رزمی و جنگ طلبیهای دشمن مهاجم وارد ساخت .
۱۹ هزار اسیر عراقی و ۱۶ هزار کشته و مجروح بخش کوچکی از هزینهای است که ارتش عراق برای جاهطلبی بزرگ اشغال خرمشهر در جریان عملیات بیتالمقدس متحمل شد. با این حال دستاورد بزرگ بازپسگیری خرمشهر نه ۳۵۰۰۰ کشته و اسیر عراقی و نه حتی آزادی خونینشهر بود . دستاورد بزرگتر عملیات بیتالمقدس بازگشت روحیه و اعتماد به نفس نیروهای مسلح ایران و تحمیل اضطراب و ترس بر ارتشی بود که ماهها در پسلرزههای فرار از خرمشهر شب را به صبح میرساند . ایران البته در جریان این عملیات ۶۰۰۰ شهید ( ۴۴۶۰ شهید سپاه و ۱۰۸۶ شهید ارتش ) و ۲۴ هزار مجروح داد . با این حال اثبات کرد که از قدرتی بزرگتر از معادلات نظامی و پشتوانهای به مراتب عظیمتر از مولفههای قدرت استراتژیک در حوزه دفاعی برخوردار است . این دستاورد اصلاً چیز کوچکی نبود .
البته باید یادی از شهید محمد جهان آرا و همرزمانش بکنیم که با رشادت های خودشان و تجهیزات اندک توانستند ۴۵ روز مقابل ارتش بعثی تا دندان مسلح مقاومت بکنند .
یادشان گرامی باد .