روایت عشق

هرچه می خواهد دل تنگت بگو

روایت عشق

هرچه می خواهد دل تنگت بگو

روایت عشق
بایگانی

یکی اومد نشست بغل دستم، گفت: آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟
گفتم: بفرمایید !
یه عکسی به من نشون داد، یه پسر مثلاً 19، 20 ساله ای بود، گفت: این اسمش «عبدالمطلب اکبری» است، این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود، در ضمن کر و لال هم بود، یه پسرعموش هم به نام «غلام رضا اکبری» شهید شده بود. غلام رضا که شهید شد، عبدالمطلب اومد بغل دست قبر غلام رضا نشست، بعد هی با اون زبون کر و لالی خودش، با ما حرف می زد، ما هم می گفتیم: چی می گی بابا؟! محلش نمی ذاشتیم، می گفت: عبدالمطلب هر چی سر و صدا کرد، هیچ کس محلش نذاشت ...
گفت: دید ما نمی فهمیم، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید، روش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری. بعد به ما نگاه کرد و گفت: نگاه کنید! خندید، ما هم خندیدیم. گفتیم شوخیش گرفته.
می گفت: دید همه ما داریم می خندیم، طفلک هیچی نگفت، سرش رو انداخت پائین، یه نگاهی به سنگ قبر کرد، با دست، پاکش کرد.

فرداش هم رفت جبهه. 10 روز بعد جنازه اش رو آوردند، دقیقاً تو همون جایی که با انگشت کشیده بود، خاکش کردند.

 وصیت نامه اش خیلی کوتاه بود، این جوری نوشته بود:
  «بسم الله الرحمن الرحیم                      
یک عمر هرچی گفتم به من می خندیدند. یک عمر هرچی می خواستم به مردم محبت کنم، فکر کردند من آدم نیستم. مسخره ام کردند. یک عمر هرچی جدی گفتم، شوخی گرفتند. یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خیلی تنها بودم. یک عمر برای خودم می چرخیدم. یک عمر ...
اما مردم! حالا که ما رفتیم، بدونید هر روز با آقام حرف می زدم و آقا بهم می گفت: تو شهید می شی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد، این رو هم گفتم، اما باور نکردید!»

راوی:حجت الاسلام انجوی نژاد

منبع:هفته نامه صبح صادق،ش540،ص4

  • آشنای آسمان، گمنام زمین

 

 

آن روز ...
 

بگشوده بال و پر ...
 
با سر به سوی وادی خون رفتی
 
گفتی: «دیگر به خانه باز نمی گردم
 
امروز من به پای خودم رفتم
 
فردا شاید مرا به شهر بیارند
 
بر روی دست ها ...
 
اما ...
 
حتی تو را به شهر نیاوردند !!!
 
گفتند:
 
«چیزی از او به جای نمانده است جز راه ناتمام» 
 
قیصر امین پور
  • آشنای آسمان، گمنام زمین

  • آشنای آسمان، گمنام زمین

کاریکاتور: حرمله به وقت امروز
qommpth.ir

  • آشنای آسمان، گمنام زمین

  • آشنای آسمان، گمنام زمین

امام خمینی(ره): «مجلس عزا» نه برای این است که گریه کنند برای سیدالشهداء و اجر ببرند؛ البته این هم هست. بلکه مهم آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشه‌اش را کشیده‌اند. دریافت کلیپ صوتی در فایل پیوست

دانلود

  • آشنای آسمان، گمنام زمین

حاکمش نائب امام زمان است
و پاکترین رهبر جهان است
قدرت جوانانش کابوس اهریمن است
اینجا کمی اجناس گران است
چون که مورد تحریم دشمنان است
اما ایرانی صبور و قهرمانست
هدف ما از زندگی نان نیست
حفظ ایمان است
زندگی همیشه امتحان است
کسی قبول است که در شهیدان است
پیروی از ولایت وصیت آنان است...

لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است...

  • آشنای آسمان، گمنام زمین

گره زده ام بال های روسری ام را

ببین چگونه به رخ می کشم کبوتری ام را

پرم از مادری از مهر از آهنگ زن بودن

بکش ای باد رقص چادرم را تا فراسو ها

(اعظم سعادتمند)

  • آشنای آسمان، گمنام زمین

غزه محک است عیارتان پیدا شد.

وقت عمل است، شعارتان پیدا شد؟

امروز میان کوفه و کرب و بلا

با امر ولی، تبارتان پیدا شد







پنداشته اند که ما ز خاموشانیم

همرنگ جماعت فراموشانیم

ما آرزوی کرب و بلا را داریم

با یاد حسینمان کفن پوشانیم

  • آشنای آسمان، گمنام زمین

رونمایی از یادمان سردار شهید حاج حسن تهرانی مقدم ظهر امروز در مکان شهادت این پدر موشکی ایران برگزارشد.

 

  • آشنای آسمان، گمنام زمین